ستاره ها
امروز قصه ام نمی اومد
ولی دیدم هر چی که بنویسم باز میشه یه قصه
نگاه به اسم خودم کردم و نوشتم :
بعضیا تو آسمون دنبال ستاره شون می گردن
بعضیا رو زمین
بعضیا هم وسط هوا و زمین
بعضیا رو دوششون
بعضیا تو چشماشون
بعضیا ته دلشون
بعضیا هم که اصلن براشون مهم نیست
بعضیا به یه ستاره راضی ان
بعضیا به دوتا
بعضیا به صد تا هم راضی نیستن
بعضیای دیگه فقط ستاره می خوان.کاری ام به تعدادش ندارن
بعضیا هم که اصلن کاری به این کارا ندارن
بعضیا برای بدست آوردن ستاره دست به سمت آسمون دراز می کنن
بعضیا با تور ماهی گیری این کارو می کنن
بعضیا با تور پروانه گیری
بعضیا با زبونشون
وقتی ام گرفتن
بعضیا ستاره هاشون رو تو مشتشون قایم می کنن تا کسی نبینه
بعضیا تو جیبشون می ذارن
بعضیا زیر سرشون
بعضیا هم ستاره هاشون رو می خورن !
بعضیا هم که ستاره ایی گیرشون نمیاد تو رویا دنبالش می گردن
بعضیا تو خیالاتشون
بعضیا تو خواب
بعضیا تو بیداری
بعضیا هم میون خواب و بیداری
با این همه یه جورایی انگار که همه ستاره دارن
ولی باز
بعضیا با اینکه ستاره دارن انگار که ندارن
اون وقت با اونایی که ندارن فرقی ندارن
بعضیا ................
و البته این هر چی که بشه اسمش رو گذاشت
طولانی تر از این حرفاست. خلاصه اش کردم
شما هم اگه چیزی به ذهنتون رسید همراهی کنید
همیشه اصل امانت رو تو آثارم رعایت کردم
و
من که فقط یه اسمم
همه ستاره ها مال شما