|
مهم نیست چه سنی داری هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.
اگر کسی تو را پشت خط گذاشت تا به تلفن دیگری پاسخ دهد تلفن را قطع کن.
هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.
یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.
هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.
از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.
در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.
وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"
هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.
هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.
وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.
هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.
راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.
هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.
شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.
سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "
هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.
چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.
وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.
هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.
وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.
در حمام آواز بخوان.
در روز تولدت درختی بکار.
طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.
بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.
فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.
هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.
شیر کم چرب بنوش.
هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.
فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.
از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.
فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند
آنقدر از این داستان نادر ابراهیمی لذت بردم که حیفم آمد آنرا با شما تقسیم نکنم.
من قلب کوچولویی دارم؛ خیلی کوچولو؛ خیلی خیلی کوچولو.
مادربزرگم
میگوید: قلب آدم نباید خالی بماند. اگر خالی
بماند،مثل گلدان خالی زشت است و آدم را اذیت میکند.
برای همین هم، مدتی ست دارم فکر میکنم این قلب کوچولو
را به چه کسی باید بدهم؛ یعنی، راستش، چطور بگویم؟
دلم میخواهد تمام تمام این قلب کوچولو را مثل یک
خانه قشنگ کوچولو، به کسی بدهم که خیلی خیلی دوستش
دارم... یا... نمیدانم... کسی که خیلی خوب است، کسی
که واقعا حقش است توی قلب خیلی کوچولو و تمیز من خانه
داشته باشد.
خب راست
میگویم دیگر . نه؟
پدرم میگوید: قلب، مهمان خانه نیست که آدمها
بیایند، دو سه ساعت یا دو سه روز توی آن بمانند و بعد
بروند. قلب، لانهی گنجشک نیست که در بهار ساخته بشود
و در پاییز باد آن را با خودش ببرد...
قلب، راستش نمیدانم چیست، اما این را میدانم که فقط
جای آدمهای خیلی خیلی خوب است ـ برای همیشه ...
خب... بعد از مدتها که فکر کردم، تصمیم گرفتم قلبم را
بدهم به مادرم، تمام قلبم را تمام تمامش را بدهم به
مادرم، و این کار را هم کردم...
اما...
اما وقتی به
قلبم نگاه کردم، دیدم، با این که مادر خوبم توی قلبم
جا گرفته، خیلی هم راحت است، باز هم نصف قلبم خالی
مانده...
خب معلوم است. من از اول هم باید عقلم میرسید و قلبم
را به هر دوتاشان میدادم؛ به پدرم و مادرم.
پس، همین کار را کردم.
بعدش میدانید چطور شد؟ بله، درست است. نگاه کردم و
دیدم که بازهم ، توی قلبم، مقداری جای خالی مانده...
فورا تصمیم
گرفتم آن گوشهی خالی قلبم را بدهم به چند نفر؛ چند
نفر که خیلی دوستشان داشتم؛ و این کار را هم کردم:
برادر بزرگم، خواهر کوچکم، پدر بزرگم، مادر بزرگم، یک
دایی مهربان و یک عموی خوش اخلاقم را هم توی قلبم جا
دادم...
فکر کردم حالا دیگر توی قلبم حسابی شلوغ شده... این
همه آدم، توی قلب به این کوچکی، مگر میشود؟
اما وقتی نگاه کردم،خدا جان! میدانید چی دیدم؟
دیدم که همه
این آدمها، درست توی نصف قلبم جا گرفتهاند؛ درست نصف
ـ با اینکه خیلی راحت هم ولو شده بودند و میگفتند و
میخندیدند. و هیچ گلهیی هم از تنگی جا نداشتند....
من وقتی دیدم همهی آدمهای خوب را دارم توی قلبم جا
میدهم، سعی کردم این عموی پدرم را هم ببرم توی قلبم و
یک گوشه بهش جا بدهم... اما... جا نگرفت... هرچی کردم
جا نگرفت... دلم هم سوخت... اما چکار کنم؟ جا نگرفت
دیگر. تقصیر من که نیست حتما تقصیر خودش است. یعنی،
راستش، هر وقت که خودش هم، با زحمت و فشار، جا
میگرفت، صندوق بزرگ پولهایش بیرون میماند و او،
دَوان دَوان از قلبم میآمد بیرون تا صندوق را
بردارد...
یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی
در یک شرکت بزرگ درخواست
داد.
در اولین مصاحبه پذیرفته
شد؛ رئیس
شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد.
رئیس شرکت از شرح سوابق متوجه شد که پیشرفت های تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای
پس از لیسانس تماماً بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد.
رئیس پرسید: ((آیا هیچ گونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟))
جوان پاسخ داد: ((هیچ.))
رئیس پرسید: ((آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟))
جوان پاسخ داد: (( پدرم فوت کرد زمانی که یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه مدرسه ام را پرداخت می کرد.))
رئیس پرسید: ((مادرتان کجا کار میکرد؟))
جوان پاسخ داد: ((مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار می کرد.))
رئیس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.
جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.
رئیس پرسید: ((آیا قبلاً هیچ وقت در شستن رخت ها به مادرتان کمک کرده اید؟))
جوان پاسخ داد: ((هرگز، مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم. بعلاوه، مادرم می تواند سریع تر از من رخت بشوید.))
رئیس گفت: ((درخواستی دارم. وقتی امروز برگشتید، بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید، و سپس فردا صبح پیش من بیایید.))
جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است.
وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.
مادرش احساس عجیبی
می کرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش
را به مرد جوان
نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد.
همانطور که آن کار را انجام می داد اشکهایش سرازیر شد.
اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی
چروکیده شده، و اینکه کبودی های بسیار زیادی در پوست
دستهایش است.
بعضی کبودی ها خیلی دردناک بود که مادرش می لرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز می شد.
این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دست
هاست که هر روز رخت ها را می شوید تا او بتواند شهریه
مدرسه را پرداخت کند.
کبودی های دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.
بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رخت های باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست.
آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.
صبح روز بعد، جوان به دفتر رئیس شرکت رفت.
رئیس متوجه اشکهای توی چشم های جوان شد، پرسید:
((آیا می توانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید
و چه چیزی یاد گرفتید؟))
جوان پاسخ داد: ((دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رخت ها را نیز تمام کردم.))
رئیس پرسید: ((لطفاً احساس تان را به من بگویید.))
جوان گفت:
1-اکنون می دانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق ، امروز وجود نداشت.
2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک می فهمم که چقدر سخت و دشوار است برای اینکه یک چیزی انجام شود.
3-به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.
رئیس شرکت گفت: ((این چیزیست که دنبالش می گشتم که مدیرم شود.))
می خواهم کسی را به کار
بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند، کسی که
زحمات دیگران را برای انجام کارها بفهمد، و کسی که پول
را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد.
شما استخدام شدید.
دستهامو گرفته بود و عاشقونه نگام میکرد. هوا سرد بود...اما گرمای دستاش سردی هوا رو از یادم برده بود...باورم نمیشد، این همون روزی بود که سالها انتظارش رو کشیدم. انگار داشتم خواب می دیدم. بالاخره انتظارم واسه این لحظه تموم شده بود. بالاخره سکوت رو شکست. نگاهش، رفتارش و حتی آهنگ صداش، هر کلمه ای که به زبون میاورد احساس بهتری بهم دست میداد که ناگهان کلمه ی دوستت دارم توی گوشم پیچید...باورم نمیشد...انگار تموم وجودم در آتش میسوخت. سرم رو پایین انداختم تا از چشمانم چیزی از آتش درونم نفهمه. هر لحظه که میگذشت بیشتر سرخ میشدم. از اینکه بعد از سالها انتظارم به پایان رسیده بود خوشحال بودم و از شوق اینکه بدست آوردمش اشکهام روی صورتم جاری شدن. دستش رو زیر چونه م بردو سرم رو بالا آورد و با دستای گرمش اشکهامو پاک کرد. وقتی به چشمام نگاه میکرد احساس کردم خوشبخت ترین دختر روی زمینم. همونطور که با نگاهش منتظر جوابم بود اشهاش سرازیر شد و سرش رو پایین انداخت. بی اختیار دستم رو از دستش در آوردمو اشکاشو پاک کردم. باروم نمیشد. یعنی لیاقتش رو داشتم. دوباره نگاهمون تو هم گره خورد. همونطور که داشتم اشکهاشو پاک میکردم منو تو آغوشش گرفت. گرمای وجودش بهم آرامش میداد. باورم نمیشد این منم که در آغوش کسی هستم که سالها منتظرش بودم... انگار تازه متولد شده بودم... حس وصف ناپذیری بود...داشتم خدارو شکر میکردم که ناگهان از خواب بیدار شدم و فهمیدم که
این تصویر توسط ایگور تورگاچکین عکاس روسی در دریاچه Abrau شکار شده است
.
http://www.nazfun.com/
برای بدست آوردن آنچه که نداشتی، کسی باش که هیچوقت نبودی!
با پول میشود:
خانه خرید ولی آشیانه نه‘
رختخواب خرید ولی خواب نه‘
ساعت خرید ولی زمان نه‘
مقام خرید ولی احترام نه‘
کتاب خرید ولی دانش نه‘
دارو خرید ولی سلامتی نه‘
و بالاخره:
میتوان قلب خرید ولی عشق نه.....
(چارلی چاپلین)
http://patoghu.com/forum/thread144645.html
http://patoghu.com/forum/thread144645.html
امام خمینی (رض) در کتاب تحریر الوسیله مى گوید: گناهان کبیره ، بسیار است ، بعضى از آنها عبارتند از:
1- نا امیدى از رحمت خدا.
2- ایمن شدن از مکر خدا.
3- دروغ بستن به خدا یا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و یا اوصیاى پیامبر علیهم السلام
4- کشتن نا بجا.
5- عقوق پدر ومادر
6- خوردن مال یتیم از روى ظلم .
7- نسبت زنا به زن با عفت .
8- فرار از جبهه جنگ با دشمن .
9- قطع رحم .
10- سحر و جادو.
11- زنا. 12- لواط.
13- دزدى .
14- سوگند دروغ .
15- کتمان گواهى . (در آنجا که گواهى دادن واجب است )
16- گواهى به دروغ .
17- پیمان شکنى .
18- رفتار بر خلاف وصیّت .
19- شرابخوارى .
20- رباخوارى .
21- خوردن مال حرام .
22- قمار بازى .
23- خوردن مردار و خون .
24- خوردن گوشت خوک .
25- خوردن گوشت حیوانى که مطابق شرع ذبح نشده است .
26- کم فروشى .
27- تعرّب بعد از هجرت . یعنى انسان به جایى مهاجرت کند که دینش را از دست مى دهد.
28- کمک به ستمگر.
29- تکیه بر ظالم .
30- نگهدارى حقوق دیگران بدون عذر.
31- دروغگویى .
32- تکبر.
33- اسراف و تبذیر.
34- خیانت .
35- غیبت .
36- سخن چینى .
37- سر گرمى به امور لهو.
38- سبک شمردن فریضه حج .
39- ترک نماز.
40- ندادن زکات .
41- اصرار بر گناهان صغیره.
از این میان شرک به خدا و انکار آنچه را که خداوند دستور داده ، و دشمنى با اولیاى خدا، از بزرگترین گناهان کبیره است.
همانگونه که بیان شد طبق فتواى امام خمینى قدس سره گناهان کبیره ، بسیار
است و آنچه در بالا ذکر شد قسمتى از آنها است ، مثلا توهین به کعبه و قرآن
و پیامبر( صلّى اللّه علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) یا ناسزا گفتن
به آنها و بدعت گذارى و.... از گناهان کبیره است .
http://www.goftomanedini.com/
شاید هیچ چیز در دنیا بی مصرفتر از یک لاستیک پاره و مستعمل اتومبیل نباشد اما تصاویر زیر نقض کننده این ادعا میتوانند باشند.
گروه اجتماعی نظام آباد، در این
قسمت نام چند تن از افراد مشهور ایران و جهان را که
اکثرا ما آنها را با نام خلاصه و یا لقبشان میشناسیم
آماده کردیم:
کمال الملک —–> محمد غفاری
م. امید —–> مهدی اخوان ثالث
مارک تواین —–> ساموئل لنگهورن کلمنس
میرزاده عشقی —–> سید محمدرضا کردستانی
سیمین بهبهانی —–> سیمین خلیلی
امیر کبیر —–> تقی فراهانی
ذبیح الله منصوری —–> ذبیح الله حکیم الهی دشتی
شهریار —–> محمدحسین بهجت تبریزی
حافظ —–> شمس الدین محمد شیرازی
چارلی چاپلین —–> سِر چارلز اسپنسر چاپلین
پروین اعتصامی —–> رخشنده اعتصامی
صائب تبریزی —–> میرزا محمد علی
سلمان فارسی —–> روزبه
ستارخان —–> ستار قرهداغی
میرداماد —–> میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی
باقرخان —–> باقر تبریزی
نسیم شمال —–> سید اشرفالدین گیلانی
جبار باغچه بان —–> میرزا جبار عسگرزاده
بدیع الزمان فروزانفر —–> محمدحسین بشرویهای
چه گوارا —–> ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
سعدی —–> مُصلِح الدین مُشرف بن عَبدُالله
عزیز نسین —–> مَحمَت نُصرَت
آتا تورک —–> مصطفی کمال پاشا
ولتر —–> فرانسوا ماری آروئ
بودا —–> سیدارتا گوتما
بیل کلینتون —–> ویلیام جفرسون بلایت سوم
سیمون بولیوار —–> سیمون لوسی ارنستین ماری
پله —–> ادسون آرانتس دوناسیمنتو
نیما یوشیج —–> علی اسفندیاری
افلاطون —–> آریستو کلس
گلاب آدینه —–> گلاب مستعان
شیرین بینا —–> شیرین صدق گویا
مادر ترزا —–> آگنس گوک بژازین
بزرگ علوی —–> مجتبی علوی
نادره —–> حمیده خیر آبادی
تیتو —–> جوزپ بروز
ثریا قاسمی —–> مولود ملاقاسم
جان وین —–> ماریون موریسون
ایرج راد —–> اکبر حسنی راد
سیروس گرجستانی —–> علی اکبر محمدزاده گرجستانی
استالین —–> یوسف ویساریونوویچ ژوگاشویلی
گوهر مراد —–> غلامحسین ساعدی
ر . اعتمادی —–> رجبعلی اعتمادی
م .. الف . به آذین —–> محمود اعتمادزاد
ملکه الیزابت —–> الیزابت الکساندرا مری ویندسور
ایرج —–> حسین خواجه امیری
پرویز یاحقی —–> پرویز صدیقی پارسی
ابوعمار —–> یاسر عرفات
ماکسیم گورکی —–> آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف
ملک الشعرا —–> محمدتقی بهار
آریل شارون —–> آریل ساموئل مشرایبر
عبدالکریم سروش —–> حسین حاج فرج الله دبّاغ
کیتارو —–> ماسانورى تاکاهاشى
تروتسکی —–> لو داویدوویچ برونشتاین
-
فهمــیده
ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته
" از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است . 54 ساله
- فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی
دستت تو جیبته روی یخ راه بری . 12 ساله
- فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد
بدون آنکه به زنت بگویی " دوستت دارم" . 61 سال
-
فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،
آن را به نحو احسن انجام می دهم . 48 ساله
- فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . 38 ساله
-
فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند
ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. 20 ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه
" حالا باشه تا بعد " این یعنی " نه" . 7 ساله
- فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که
آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. 42 ساله
- فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند
هرگز اتفاق نمی افتند . 64 ساله
- فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ،
من می ترسم . 5 ساله
- فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک
"زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند . 72ساله
- فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ،
نفر جلوی من اصلا عجله ندارد . 29 ساله
-
فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم
زمانی است که از تعطیلات برگشته ام . 38 ساله
- فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل - رفع همان مشکل
و اعلام رفع مشکل به همه. 34 ساله
- فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری ،
باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید . 29 ساله
-
فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم
ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. 29 ساله
- فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. 31ساله
-
فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و
یا چاق کننده!
- فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست...
اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! 27 ساله
- فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد
بلکه از ان رد می شود. 50ساله
-فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید
بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی ! 36 ساله
نقل قولهای از افراد متفاوت از کتاب
راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید ؟
: Goddess_of_Success@yahoogroups.com
نگاه نو
به تناسب اندام، توجه به نشانه «برج ها» و وارد کردن آن ها در تمرینات
ورزشی است.
بیشتر افراد برای مسائل عشقی و کاری به طالع بینی روی می آورند، اما در
مورد ورزش چطور؟! حتی اگر شما با این عقیده موافق باشید که اجرام آسمانی می
توانند تصمیمات و اتفاقات زمینی را از قبل خبر دهند، اما تأثیر آن ها روی
تناسب اندام کمی غیر معقول به نظر می رسد. اما استفاده از طالع بینی دید
تازه و جدیدی را به تمرینات ورزشی می بخشد و می توانید با توجه به نشان
مخصوص ماه خود، ورزش مخصوص تان را انجام دهید.
وقتی شما خواستنی ها و نخواستنی ها و توانایی های طبیعی و ذاتی تان را
بدانید، می توانید یک رژیم غذایی و ورزش را انتخاب کنید و انجام دهید. چون
مناسب شماست و صرفاً به خاطر اینکه مربی بدنسازی شما اینطور می خواهد و می
گوید این ورزش برای سلامتی و لاغر کردن تان مفید است. طبق نظریه ستاره
شناسی، هر نشانه، قدرت و تمایلات خاص خودش را دارد؛ و تک تک نشانه ها با
اعضای بدن در ارتباطند. در واقع، دانستن طالع ورزش و تناسب اندام به عادت
های ورزشی قدیمی تان جان تازه ای می بخشد مخصوصاً اگر از انجام دادن حرکات
تکراری خسته شده اید. وقتی حرکت ورزشی مناسب انجام می دهید، به جای اینکه
فکر کنید ورزش کرده اید بیشتر برایتان جنبه بازی و تفریح خواهد داشت.
آن وقت است که از حرکات ورزشی لذت می برید و در عین حال بدنی سالم خواهید
داشت.
برج فروردین (حمل)
نشان ویژه: بلند همتی و جاه طلبی
عضو تأثیرپذیر: سر
حرکت ورزشی ایده آل: حرکات بدنسازی با دستگاه به صورت کاملاً فشرده و حرکات
کششی. فروردینی های پر انرژی و هدفمند می توانند در رقابت ها پیروز شوند و
نتیجه بگیرند. مثلاً کیک بوکسینگ ورزش محبوب برج حمل است چون از رقابت و به
کارگیری استراتژی در آن لذت می برند.
برج اردیبهشت (ثور)
نشان ویژه: استواری و استحکام.
عضو تأثیرپذیر: گردن
حرکت ورزشی ایده آل: بدنسازی با دستگاه، حرکات قدرتی ساده و حرکات کششی.
متولدین برج حمل راحت طلب هستند و به همین دلیل از روابط پیچیده یا وسایل
خیلی مجلل پرهیز می کنند و به جای آن ترجیح می دهند ساده رفتار کنند و
سرشان در کار خودشان باشد. دو سرعت، دراز- نشست و برخی حرکات ایستاده کششی
این افراد را سرحال می آورد. معمولاً نخستین جایی که با انجام این حرکات
منقبض می شود و به آن فشار می آید گردن است پس مراقب باشید منطقه حساس را
فشار ندهید.
برج خرداد (جوزا)
نشان ویژه: کنجکاوی
عضو تأثیرپذیر: شش ها
حرکت ورزشی ایده آل: مدیتیشن و حرکات ورزشی که بدن را با روح مرتبط کند.
با ذهنی پراکنده و فعال، متولدین جوزا نیاز بسیار زیادی به انگیزه و محرک
دارند. پیاده روی و گپ زدن با دوستان، طبیعت اجتماعی این افراد را ارضا می
کنند (و باعث عملکرد بهتر شش ها می شود) یا راه رفن روی تریدمیل در حال گوش
کردن به موسیقی مورد علاقه، تا مغز شلوغ شما را کمی آرام کند. البته
حواستان باشد حرکات آرام آخر ورزش را فراموش نکنید، آرام شدن برای شما
ضروری است.
برج تیر (سرطان)
نشان ویژه: حساسیت
عضو تأثیرپذیر: شکم
حرکت ورزشی ایده آل: حرکات سبک، بدنسازی با دستگاه به طور منظم.
سرطان نشانی حساس و سخت گیر است که حرکات ورزشی نرم و سبک را ترجیح می دهد.
می توانید بین شنا و دوچرخه ثابت در محیطی آرام یکی را انتخاب کنید. سرطان
به شکم حکمرانی می کند، پس حرکات کششی و قدرتی مربوط به آن را زیاد انجام
دهید تا احساس خوبی داشته باشید.
برج مرداد (اسد)
نشان ویژه: شکوه و جلال
عضو تأثیرپذیر: قلب
حرکت ورزشی ایده آل: یوگا قدرتی و هماهنگ کردن آن با هدف کوچک کردن شکم،
ران و باسن اسد درخشان، عاشق تحسین شدن است.
افراد متولد برج اسد ژیمناستیک و بدنسازی دوست دارند، هر چه تعداد آینه ها
بیشتر باشد، بهتر است. اما آنها محیط تمیز و سالم را می پسندند پس آنها را
در سالن ورزشی یا اتاق بدنسازی را بدبو نمی توانید پیدا کنید. یوگای قدرتی
دقیقاً با علاقه وافر این برج به حرارت، جور در می آید و این هماهنگی بدن
شما را در بهترین حالت ممکن قرار می دهد.
برج شهریور (سنبله)
نشان ویژه: هوش و فراست
عضو تأثیرپذیر: دستگاه گوارش
حرکت ورزشی ایده آل: پیاده روی قدرتی و حرکات ناحیه شکم
سنبله سخت گیر بسیار وسواسی و مشکل پسند است. متولدین سنبله از سالن های
ورزشی کثیف متنفرند و بیشتر، ورزش هایی را ترجیح می دهند که در هوای آزاد
باشد. پیاده روی های سریع و طولانی مدت، سوخت و ساز بدنتان را بالا می برد
و قدرت تفکرتان را تقویت می کند. حرکات ورزشی ناحیه شکم و برخی حرکات یوگا
باعث
می شود سم ها از بدن خارج شوند
و دستگاه گوارش تقویت شود.
برج مهر (میزان)
نشان ویژه: سازگار
عضو تأثیرپذیر: کمر
حرکت ورزشی ایده آل: طناب زدن
معمولاً متولدین مهرماه نیازی به کاهش وزن ندارند و بیشتر، وزن شان را
متعادل نگاه می دارند. انجام حرکات ورزشی ناموزون آرامشتان را تهدید می
کند.. مثل کلاس های بدنسازی که همیشه شما موقع اجرای حرکات، قدم هایتان را
گم می کنید و گیج می شوید. حرکت هایی نظیر شکل روبه رو برای کمرتان مفید
است و مناسب حالتان می باشد. حرکات موزون هم با طبیعت و ذات شما سازگار
است.
برج آبان (عقرب)
نشان ویژه: قوی و مشتاق
عضو تأثیرپذیر: اندام های تولیدمثل
حرکت ورزشی ایده آل: مجموعه ای از حرکات ورزشی قدرتی
عقرب ها طالب شور و اشتیاق بسیار زیادی هستند یعنی هیچ ورزشی را تا عرق شان
درنیاید، کامل نمی دانند. تمرینات ورزشی مثل کوهنوردی، یوگا قدرتی و
تمرینات دسته جمعی، میزان اندورمین را همان طور که دوست دارید بالا می برد.
برج آذر (قوس)
نشان ویژه: ماجراجویی
عضو تأثیرپذیر: ران
حرکت ورزشی ایده آل: تمرینات روباز، کوهنوردی.
متولدین «قوس» یک ذخیره بسیار بزرگ انرژی دارند و عاشق ورزش های روباز
هستند. پیاده روی، صخره نوردی، اسکی روی آب و روی برف تماماً ورزش هایی
هستند که نیازها و احساساتتان را پاسخ می دهند و باعث ترقی و افزایش حس
ورزشکاری تان می شود (البته ران هایتان را هم قوی و کشیده می کند). اگر
شرایط برای ورزش های خارج از سالن فراهم نبود می توانید به سراغ کوهنوردی
بروید.
برج دی (جدی)
نشان ویژه: ورزیده و ماهر
عضو تأثیرپذیر: زانوها
حرکت ورزشی ایده آل: بالا رفتن از پله، یوگا
متولدین برج جدی دریافته اند که اصرار و ممارست، نتیجه بخش خواهد بود. دوست
دارید در همه زمینه ها فعالیت کنید، پس بدنسازی با دستگاه مثل دستگاه پله
برایتان بسیار مناسب است. یوگا هم برای افزایش دقت تان بسیار مفید است. این
ورزش ها باعث تقویت ماهیچه ها و عضلات دور زانو می شود.
برج بهمن(دلو)
نشان ویژه: خیال پردازی
عضو تأثیرپذیر: ساق پا
حرکت ورزشی ایده آل: هر نوع ورزشی خارج از قاعده و تکرار
از دستور دادن به دلوی ها بپرهیزید چرا که از دستور شنیدن متنفرند. بهتر
است همه چیز را به صورت انتخابی به آنها بگویید. متولدین دلو عجیب و غریب
هستند. مثلاً ممکن است به عنوان ورزش، لی لی بروند و واقعاً هم این کار را
می کنند تا اینکه پرش را الگوی دیگران کنند. پس از آن سراغ کار دیگری می
روند. البته از کلاس های ورزشی شلوغ هم به شدت دوری می کنند. بهتر است قبل
از انجام حرکات مربوط به ساق پا، حتماً مچ پا و قسمت های دیگر آن را کاملاً
گرم کنید و بیشتر از حد توان تان هم وزنه نزنید.
برج اسفند(حوت)
نشان ویژه: ایده آلیسم
عضو تأثیرپذیر: پا
حرکت ورزشی ایده آل: تنفس یک در میان با سوراخ های بینی، شنا و یوگای سبک و
ملایم
قبل از هر چیز متولدین برج حوت نیاز به محیط ورزشی آرام و ساکت دارند، بدون
ساعت، مربی پر سر و صدا و هرگونه تجهیزات دست و پاگیر و مزاحم. نشان ماهی،
عاشق آب است پس بهترین پیشنهاد برای اسفندی ها انواع و اقسام ورزش های آبی
است. تنفس یک در میان و متناوب سوراخ های بینی باعث آرام شدن ذهنتان می
شود، در حالی که حرکات نشسته یوگا، نرمش و انعطاف پذیری بدنتان را حفظ می
کند و پاها را استراحت می دهد.
Goddess_of_success@yahoogroups.com