بدو بیا عشقو ببین !!!!!!!!

http://pix2pix.org/my_unzip/124016958614.jpg



این زرافه و شتر مرغ عاشق هم شده‌اند و هیچ گاه از یکدیگر جدا نمی‌شوند.
 
 
 
گفته می‌شود این دو، تمام طول روز را کنار یکدیگر می‌گذرانند!!
 
 

عکس

عکس های برنده جشنواره 
سالانه بهترین عکس از باغ ها-  www.pcparsi.com
 

عکس های برنده جشنواره 
سالانه بهترین عکس از باغ ها-  www.pcparsi.com
 

عکس های برنده جشنواره 
سالانه بهترین عکس از باغ ها-  www.pcparsi.com
 

سایت بزرگ تفریحی آموزشی - 
 www.pcparsi.com
 

سایت بزرگ تفریحی آموزشی - 
 www.pcparsi.com

خیلی باحال

یک 
هشت پا باز هم نتیجه جام جهانی را پیشگویی کرد! (+ تصاویر مراسم پیشگویی)
آلمان از سد آرژانتین می گذرد! هشت پای معروفی که پیش از این پیروزی آلمان در برابر انگلیس را به درستی پیشگویی کرده بود باز هم لب به سخن باز کرد.


 
به گزارش خبرگزاری مهر، این هشت پای عجیب که "پل" نام دارد و در آکواریم شهر اوبرهاوزن آلمان زندگی می کند دو سال قبل و در طول بازیهای جام ملتهای اروپا در سال 2008 توانست نتایج 80 درصد از بازیهای تیم ملی آلمان را به درستی پیشگویی کند.

در جام جهانی 2010 آفریقای جنوبی این موجود دریایی شگفت انگیز پیشگویی کرد که آلمان از سد انگلیس می گذرد و به یک چهارم نهایی می رسد. این نتیجه به دست آمد تا آلمان در مقابل آرژانتین قرار گیرد.

اکنون بار دیگر "پل" لب به سخن گشوده است و نتیجه بازی آلمان و آرژانتین در یک چهارم نهایی را پیشگویی کرد. برطبق پیشگویی جدید این هشت پا ژرمنها از سد شاگردان مارادونا می گذرند و به نیمه نهایی راه می یابند.

براساس گزارش آسوشیتدپرس، این هشت پا پیشگویی خود را به این روش نشان می دهد: دو جعبه که روی آنها پرچم هریک تیمها قرار داده می شود و داخل جعبه ها غذا گذاشته می شود. هر جعبه ای که "پل" با دستهای خود زودتر در آن را باز و شروع به خوردن غذا کند برنده خواهد بود.

سخنگوی آکواریم اوبرهاوزن در خصوص پیشگویی جدید این هشت پا گفت: پیشگویی پل پس از یک ساعت نبرد سخت درونی اتفاق افتاد و این بار نیز در جعبه منقش به پرچم آلمان را باز کرد و صدف خوشمزه مورد علاقه خود را خورد.

 

 

 

 
 
 
 

جالب


«باغ آبی» و «باغ زمینی» در یک کشتی زیبا

طراحی بلژیکی با هدف جلب توجه جهان نسبت به موضوع زیستگاه‌های آبی در زمین، کشتی ویژه‌ای طراحی کرده که آب و هوا را از آلودگی‌ها پاک کرده، از آب و خورشید به عنوان منبع انرژی استفاده کرده و به عنوان پایگاهی توریستی یا مطالعاتی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، «فیسالیا» نیمی کشتی و نیمی ساختمان است؛ با ساختاری سبز که طرح آن توسط معماری بلژیکی ارائه شده است. این طرح عظیم الجثه آلومینیومی، همزمان با حرکت در میان رودهای اروپا، آب کثیف آنها را به آب آشامیدنی تصفیه کرده و انرژی بیش از آنچه برای مصرف نیاز دارد را تولید می‌کند.
 

 
پوششی از دی اکسید تیتانیوم بر روی لایه نقره‌ای رنگ این کشتی با جذب پرتوهای ماورا بنفش آلودگی‌های هوا را خنثی کرده و منجر به بروز واکنشهای شیمیایی می‌شوند که می‌توانند سموم ارگانیک و غیر ارگانیک را از بین ببرند.

این کشتی با حرکت در رودها مسیر آبراه‌ها را نیز تصفیه کرده و با استفاده از انرژی‌های آبی و خورشیدی نیروی خود را تامین می‌کند.
 

 
توربینهای زیرین کشتی حرکات آب و سلولهای خورشیدی سقف نور خورشید را به انرژی الکتریسیته تبدیل خواهند کرد. عملکرد مفید سقف با وجود گلخانه‌ای که می‌تواند آب رودخانه‌ها را از مواد روغنی و آلوده پاک کند، دو برابر خواهد بود.

اما این کشتی تنها برای حرکت کردن بر روی رودخانه‌ها به منظور تامین انرژی یا تصفیه آب طراحی نشده است. «فیسالیا» در واقع موزه‌ای شناور است که می‌تواند توجه قشرهای مختلفی از مردم را به خود جلب کندو دانشمندانی که بر روی محیط‌های زیستی آبی مطالعه دارند می‌توانند زمان خود را در لابراتوار بزرگ «باغ زمین» این کشتی سپری کرده و توریستها می‌توانند از نمایشگاه‌های موقت «باغ آبی» آن دیدن کرده و یا در اتاقهای زیر آبی این کشتی استراحت کنند.
 

 
بر اساس گزارش پاپ ساینس، طراح بلژیکی این موزه شناور سبز، پس از کنفرانس سال گذشته تغییرات آب و هوایی سازمان ملل در کپنهاک تصمیم گرفت برای جلب توجه مسئولان نسبت به موضوع آب در جهان این کشتی را طراحی کند.

متحرک

سوراخ موش , sorakh_mosh




0002020B.gif




00020285.gif  000203D2.gif     000203CB.gif





 00020462.gif




connie_mini_bump.gifbe6.gif




000203EB.gif




613297zegamvbcj3.gif





داستان عاشقانه بسیار غمگین

22.jpg





شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :


سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.


دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش.

یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….

پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…



www.cloob.com

دو عکس غم‌انگیز: ارزش دوستی!



دو عکس غم‌انگیز: ارزش دوستی!

بدون شرح!
 
ارزش دوستی!